قانون 3-30-300 برای گزارشهای بهتر
گزارشها و داشبوردهای مؤثر باید به کاربران کمک کنند تا به سرعت به سؤالاتشان در مورد دادهها پاسخ دهند، تا بتوانند تمرکز خود را بر وظایف و مسئولیتهای اصلی تجاریشان حفظ کنند. برای کمک به شما در طراحی گزارشهای مؤثر، ما قانون 3-30-300 را در طراحی اطلاعات معرفی میکنیم.
قانون 3-30-300 یک رویکرد ساده و عملی است برای اینکه بتوانید چیدمان گزارشهای کارآمدی تولید کنید، آن هم از طریق ساختاردهی گزارشها بهصورت سلسلهمراتبیِ کاربردی. این قانون، بهصورت خلاصه، شعار «جستجوی بصری اطلاعات» از بن اشنایدرمن (۱۹۹۶) را بازنویسی میکند.
برای اینکه این قانون برای توسعهدهندگان Power BI قابل فهمتر باشد، ما آن را بهگونهای بیان میکنیم که تقریباً نشان دهد کاربران باید طی چه مدت زمانی بتوانند اطلاعات خاصی را از گزارش بگیرند یا وظایف خاصی را در آن انجام دهند.

قانون 3-30-300 بهصورت زیر خلاصه میشود:
در ۳ ثانیه: کاربران باید بتوانند نمایی کلی از مهمترین پرسشها و حوزهها را دریافت کنند.
در ۳۰ ثانیه: کاربران باید بتوانند دادهها را فیلتر کرده و بر بازههای زمانی یا دستهبندیهایی که نیاز به تمرکز دارند، زوم کنند.
در ۳۰۰ ثانیه: کاربران باید بتوانند جزئیات مورد نیازشان را بهصورت درخواستی دریافت کنند تا تصمیمگیریها و اقدامات خود را بر اساس آن انجام دهند.
واحد زمانی “ثانیه” در این قانون صرفاً برای ملموستر کردن مفاهیم به کار رفته است؛ این زمانها تقریبی هستند و هدفهای دقیق یا محدودکننده محسوب نمیشوند.
برای اینکه این قانون را در عمل ببینیم (و نه فقط در تئوری)، به تصویر بعدی توجه کنید. این تصویر دو نمونه گزارش را نشان میدهد. هدف هر دو گزارش این است که نمایی سطح بالا از فروش تا به اینجای ماه (MTD – Month To Date) در مقایسه با هدف برنامه عملیاتی سالانه (AOP – Annual Operating Plan یا همان بودجه) ارائه دهند.
بنابراین، هر دو گزارش دادههای مشابهی را نمایش میدهند، اما به شیوهای متفاوت. یکی از این گزارشها از قانون 3-30-300 پیروی میکند، در حالی که دیگری این کار را نمیکند. به این دو مثال نگاه کنید و سعی کنید خودتان تشخیص دهید که کدامیک مطابق با این قانون طراحی شده است.
هنگامی که به این گزارشها نگاه میکنید، تلاش کنید به دو پرسش ساده پاسخ دهید:
فروش تا به امروز چقدر بوده؟
فروش بالاتر از هدف تعیینشده (AOP) هست یا پایینتر؟

فروش تا به امروز (MTD) معادل 1.06 میلیارد است که در حال حاضر پایینتر از هدف تعیینشده قرار دارد. دریافت این اطلاعات ساده در گزارش اول بهمراتب بیشتر زمان میبرد تا در گزارش دوم. دلیل این تفاوت این است که گزارش دوم از قانون 3-30-300 پیروی میکند.
در این سناریو، گزارش دوم کارآمدتر است به دلایل زیر:
اطلاعات پایه و بسیار مهم در گوشه بالا سمت چپ و بهصورت یک عدد بزرگ نمایش داده شده است. این اولین چیزی است که کاربر به آن نگاه میکند.
رنگها و آیکونها بلافاصله به خواننده نشان میدهند که آیا فروش MTD مطابق هدف هست یا خیر. این عناصر توجه شما را جلب کرده و از طریق اطلاعات ضمنی، درک مطلب را تسهیل میکنند.
نمودار خطی روند نشان میدهد که آیا عملکرد در حال بدتر شدن است یا نه. تشخیص اینکه خط صعودی است (رو به بهبود) یا نزولی (رو به افت)، سریع و آسان است.
تفکیک دادهها بالا و پایینترین مناطق و مشتریان را نمایش میدهد. رنگها کمک میکنند توجه شما به نواحی ضعیفتر جلب شود.
ماتریسی در پایین سمت راست اطلاعات جزئیتری ارائه میدهد؛ جایی که معمولاً آخرین بخش مورد توجه کاربر است. این جزئیات شامل فروش MTD بر اساس دستهبندی محصولات است، که به کاربر اجازه میدهد بلافاصله پس از فیلتر کردن روی یک مشتری خاص، اطلاعات مربوط به محصول را مشاهده کند.
گزارش اول از نظر زیبایی بصری جذابتر است و قالببندی پیچیدهتر و پیشرفتهتری نسبت به گزارش دوم دارد. اما حتی برای یافتن سادهترین اطلاعات، کاربر در آن زمان بیشتری صرف میکند. به همین دلیل، با وجود ظاهر بهتر، گزارش اول کارایی کمتری دارد.
این نکته، درسی مهم برای طراحی گزارشها و مصورسازی دادههاست:
هدف اصلی شما باید ساختن یک گزارش کاربردی باشد، نه صرفاً یک گزارش زیبا.
بدون شک، طراحیهای زیبا در مصورسازی داده مزایای خاص خود را دارند؛
اما ارزش واقعی شما در زمانی شکل میگیرد که کمک میکنید کاربران بتوانند بهصورت مؤثر به سؤالاتشان پاسخ دهند—بدون توجه به مهارت شما در طراحی گرافیکی.
آنچه مهم است این است که مطمئن شوید طراحی و زیباییشناسی گزارش، از اثرگذاری و تجربه کاربری نمیکاهد.
در ادامه این مقاله، مرحلهبهمرحله توضیح خواهیم داد که چطور میتوانید گزارشی بسازید که هم به زیبایی گزارش اول باشد و هم از قانون 3-30-300 مثل گزارش دوم پیروی کند.
بهطور کلی، شما میتوانید با رعایت دستورالعملهایی که در نمودار بعدی آمده، از قانون 3-30-300 پیروی کنید. این نکات را به خاطر داشته باشید وقتی ادامه مقاله را میخوانید و مثالهایی را دنبال میکنید که در آنها گزارشی را از ابتدا تا انتها طراحی میکنیم.
توجه داشته باشید که ساخت گزارشهای مفید، مراحل و نکات بسیار دیگری نیز دارد. در مقالات و ویدیوهای آینده، بهصورت جزئیتر به آنها خواهیم پرداخت.
تصویر بعدی، مجموعهای از راهنماییهای کلی سطح بالا را نشان میدهد که به شما در بهبود طراحی گزارش کمک میکند. ما این نکات را بهصورت مفصل، در چارچوب قانون 3-30-300، در ادامه مقاله توضیح خواهیم داد.

علاوه بر این دستورالعملهایی که درون یک گزارش کاربرد دارند، قانون 3-30-300 به این دلیل مفید است که میتوان آن را در سطح چندین گزارش یا صفحات مختلف یک گزارش نیز به کار برد.
برای مثال، شما میتوانید از این قانون استفاده کنید تا تجربهای ساختاریافته و سلسلهمراتبی برای کاربر در یک گزارش یا اپلیکیشن Power BI ایجاد کنید. در این ساختار، نماهای مختلف گزارش بهترتیب عمل میکنند: ابتدا یک نمای کلی ارائه میدهند، سپس با تعامل بیشتر و جزئیات عمیقتر ادامه مییابند.
نمودار بعدی یک مثال کلی را نشان میدهد از اینکه چطور این ساختار میتواند برای مجموعهای از گزارشهای فروش که از دیدگاههای مختلف به موضوع نگاه میکنند، پیادهسازی شود—و در هر مرحله جزئیات بیشتری ارائه شود.
کاربر میتواند با استفاده از قابلیت cross-report drillthrough ، از یک گزارش به گزارش دیگر حرکت کند و روی دستهبندیها و جزئیات خاص زوم کند تا اطلاعات دقیقتری به دست آورد.

قانون 3-30-300 میتواند به توسعهدهندگان Power BI در هر سطحی از مهارت کمک کند تا گزارشها و اپلیکیشنهایی بهتر و کارآمدتر طراحی کنند—گزارشهایی که ارزش بیشتری برای کاربران و سازمانها ایجاد میکنند.
با پذیرفتن این قانون، شما میتوانید تجربه کاربری بهتری در گزارشها خلق کنید؛ آن هم بدون نیاز به تلاش اضافی یا مهارتهای خاص در طراحی.
در ادامه این مقاله، توضیح خواهیم داد که چطور میتوانید این قانون را در طراحی گزارشهای خود به کار ببرید.
قبل از شروع: سؤالات کاربران را درک کنید
شما نمیتوانید این قانون را بهدرستی اجرا کنید، مگر اینکه بفهمید کاربران دقیقاً دنبال چه سؤالاتی هستند که میخواهند با کمک داده و تحلیل به آنها پاسخ دهند.
بنابراین، نخست باید مطمئن شوید که این سؤالات را بهخوبی تعریف کرده و درک کردهاید.
این کار معمولاً در مرحله برنامهریزی و جمعآوری نیازمندیها در فرآیند طراحی گزارش انجام میشود.
راههای متنوع و معتبری برای جمعآوری نیازمندیها وجود دارد، اما توصیه ما این است که هنگام صحبت با کاربران کسبوکار، گزارشهای موجود را بررسی کنید و این گفتگوها را در قالب جلسات غیررسمی و تعاملی برگزار نمایید.
در طول این جلسات، هدف شما باید این باشد که حوزههای زیر را بهوضوح تعریف کرده و بشناسید:

مثال سادهای از یک گزارش فروش تا تاریخ ماه (MTD)
در ادامه یک مثال ساده برای گزارش فروش ماه تا به امروز (Month-To-Date یا MTD) ارائه شده است:
فرآیند: یک فرآیند فروش MTD وجود دارد که در آن کسبوکار، فروشها را با اهداف ماهانه مانند بودجه (یا برنامه عملیاتی سالانه AOP)، پیشبینیها و فروش سالهای گذشته مقایسه میکند.
نتایج مورد انتظار: کسبوکار میخواهد به این اهداف ماهانه دست یابد.
کاربران: کاربران شامل مدیران حساب فروش و مدیران منطقهای هستند که مسئول حسابهای مشتریان و مناطق تجاری خاص خودشان هستند—هر یک با اهداف مشخصی که باید به آنها برسند.
تصمیمات و اقدامات: کاربران باید تصمیمها و اقداماتی متنوعی برای رسیدن به این نتایج اتخاذ کنند. نمونههایی از این اقدامات:
برنامهریزی اقدامات فروش با مشتریان خاص برای افزایش فروش.
برنامهریزی کمپینهای بازاریابی برای جذب مشتریان جدید و افزایش فروش.
پیگیری با تیمهای زنجیره تأمین برای تکمیل سفارشهای موجود.
سؤالات و مشکلات: کاربران باید به سؤالات مختلفی در مورد تحقق فروش پاسخ دهند، مانند:
آیا ما به هدف فروش MTD رسیدهایم؟
در کدام نواحی کمتر یا بیشتر از هدف فروش داشتهایم؟
چرا این نواحی عملکرد بالا یا پایینتری داشتهاند؟
دادهها: برای پاسخ به این سؤالات، کاربران به دادههای مشخصی نیاز دارند، مثل:
اندازهگیریها (Measures): مانند فروش MTD در مقایسه با AOP ماهانه.
ابعاد (Dimensions): مانند منطقه، مشتری، و محصول.
اگرچه این مثال برای اختصار سادهسازی شده، اما نشان میدهد که یک توسعهدهنده Power BI به چه نوع درک کسبوکاری نیاز دارد تا مدل معنایی (Semantic Model) مناسب و در نتیجه، گزارشهای مؤثری ایجاد کند.
نکته بسیار مهمی که باید تأکید شود این است که:
بدون درک فرآیندهای کسبوکار، شما نمیتوانید مدل معنایی یا گزارشی طراحی کنید که از آن پشتیبانی کند.
بنابراین، بار دیگر یادآوری میشود: خودتان با کاربران کسبوکار صحبت کنید تا این درک را بهدست آورید.
بعد از درک سؤالات کاربران، مرحله بعدی طراحی گزارش است.
در ادامه مقاله، بخشهایی برای طراحی ساختار گزارش مطابق با قانون 3-30-300 ارائه میشود.
ما مفاهیم را با استفاده از یک مثال فرضی توضیح میدهیم که در آن برای انواع نمودارها، قالببندی و محتوا تصمیمگیری میکنیم.
در واقعیت، شما باید نظرات کاربران واقعی خود را نیز در این تصمیمگیریها لحاظ کنید.
گزارش نمونهای که در ادامه مقاله نمایش داده میشود، قرار نیست یک نمونه “بینقص و عالی” باشد؛
بلکه هدف این است که گزارشی را نشان دهد که از قانون 3-30-300 پیروی میکند و طراحی ساده و مؤثری دارد.
کیفیت و طراحی گزارش موضوعی نسبی و وابسته به کاربران و سؤالات آنهاست.
این نمونه با دو گزارش اولی که در ابتدای مقاله معرفی شدند متفاوت است، تا شما با انواع مختلف طراحی و چیدمان برای یک گزارش مشابه آشنا شوید.
۳ ثانیه اول: ابتدا نمای کلی بدهید
در عرض سه ثانیه، کاربران باید بتوانند یک نمای کلی از وضعیت دریافت کرده و به مهمترین سؤالاتشان پاسخ دهند.
یکی از اشتباهات رایج این است که یا نمای کلی حذف شود (و فقط جداول و تجزیهها نمایش داده شود)، یا اینکه تلاش شود نمای کلی همهچیز ارائه شود.
کلید موفقیت در نمایش نمای کلی، ساده و خلاصه بودن آن است—و اینکه توجه کاربر را بهعنوان یک منبع ارزشمند در نظر بگیریم که نباید هدر برود.
با توجه به مثال فروش MTD ما، نمای کلی در سه ثانیه باید به کاربران امکان دهد که سریعاً:
میزان فروش MTD را ببینند
و تشخیص دهند که آیا فروش در مسیر رسیدن به هدف ماهانه هست یا نه.

برای اجرای این مرحله، چند نمودار ساده را در گوشه بالا-چپ گزارش قرار میدهیم
این همان جایی است که بیشتر کاربران هنگام باز کردن گزارش، ابتدا به آن نگاه میکنند (چون در فرهنگ غربی، از بالا-چپ به پایین-راست میخوانیم). توجه داشته باشید که ما از یک حاشیه سمت چپ استفاده کردهایم، اما میتوانستیم این نمودارها را بهصورت افقی در بالا یا ترکیبی از این دو روش نیز قرار دهیم.
با نگاهی سریع به این بخش از گزارش، میتوانیم فوراً موارد زیر را متوجه شویم:
مقدار کل فروش MTD،
اینکه آیا هدف فروش بهدست آمده یا نه،
و اینکه آیا وضعیت در حال بهبود است یا خیر.
برای طراحی یک نمای کلی سهثانیهای مؤثر، این دستورالعملها را در نظر بگیرید:
از انواع نمودار ساده مثل کارتها (Cards) یا نمودارهای خطی (Line Charts) استفاده کنید.
این نمودارهای ساده را در بالا-چپ صفحه گزارش بچینید.
از قالببندیهایی استفاده کنید که بر ویژگیهای پیشتوجهی (Pre-attentive Attributes) تکیه دارند—ویژگیهایی که باعث میشوند توجه کاربران سریعتر به اطلاعات مهم جلب شود. نمونههای رایج:
رنگ (شدت یا نوع رنگ در قالببندی شرطی)
نمادها (مثل فلشهای بالا یا پایین در قالب عدد)
نمودارهای خطی رونددار که صعود یا نزول را نشان میدهند
طول میلهها در نمودارهای ستونی یا میلهای
از برچسبهای واضح و قالببندی خوانا برای اعداد استفاده کنید تا کاربران بتوانند سریعاً دادهها را تفسیر کنند.
باید از موارد زیر اجتناب کنید تا نمای سهثانیهای مؤثر باقی بماند:
استفاده از تعداد زیاد ویژوالها که باعث تأخیر در خوانش و تفسیر میشوند.
برچسبهای زیاد یا قالببندیهای شلوغ که حس گیجی و سردرگمی ایجاد میکنند.
قرار دادن فیلترها، دکمهها، متنها یا لوگوها در گوشه بالا-چپ که فضای ارزشمند را اشغال کرده و صفحه را شلوغ میکنند.
هدف از نمای سهثانیهای چیست؟
هدف این است که یک نمای کلی واضح و سریع از وضعیت کلی را به کاربر ارائه کند.
کاربران باید بتوانند با یک نگاه سریع به گزارش، به سؤالات مهم و سطح بالا پاسخ دهند.
سپس، بر اساس آنچه مشاهده میکنند، تصمیم بگیرند که آیا میخواهند بیشتر بررسی کنند یا نه—مثلاً با استفاده از فیلترها و دریلداونها برای رسیدن به دستهبندیهای خاصتر.
۳۰ ثانیه: فیلتر و بزرگنمایی اطلاعات
در عرض ۳۰ ثانیه، کاربران باید بتوانند فیلتر کنند و به نواحی مهمی که برایشان اهمیت دارد بزرگنمایی کنند. این نواحی معمولاً همانهایی هستند که کاربر باید برای آنها تصمیم بگیرد یا اقدام خاصی انجام دهد تا به نتیجه مطلوب برسد.
اشتباه رایج در این مرحله چیست؟
ارائهی حجم زیادی از جزئیات بهصورت فوری—مثلاً جدولها، ماتریسها یا ویژوالهای بیشازحد تعاملی مثل درخت تجزیه (Decomposition Tree).
مشکل اینجاست: اطلاعات زیاد = بار شناختی زیاد.
این نوع گزارشها باعث میشوند کاربر برای پیدا کردن اطلاعات موردنیاز، در دادهها و پنل فیلترها غرق شود.
همین خستگی ذهنی است که باعث میشود بسیاری از کاربران، دادهها را به Excel صادر کنند تا با Ctrl+F و Pivot Table راحتتر کارشان را انجام دهند.
ادامه مثال فروش MTD:
در بخش ۳۰ ثانیهای این گزارش، کاربران باید بتوانند:
بر اساس دستهبندیهایی مانند منطقه یا سلسلهمراتب مشتری، فیلتر و زوم کنند.
رنگها و قالببندیها باید توجه آنها را به بخشهای مهم جلب کند.
تعامل بین ویژوالها باید به کاربر اجازه دهد که بهراحتی به بخشهای موردنظر زوم کند.

برای این مرحله، از ویژوالها استفاده میکنیم تا مشتریان و مناطقی که عملکرد ضعیف یا قوی دارند را شناسایی کنیم.
بهطور خاص، از نمودارهای میلهای (Bar Chart) استفاده میکنیم که فروش MTD در مقابل AOP را به تفکیک منطقه و سلسلهمراتب مشتری نمایش میدهند.
قالببندی شرطی (Conditional Formatting) توجه کاربر را به مناطقی یا مشتریانی که اهمیت بیشتری دارند جلب میکند.
کاربران میتوانند روی سلسلهمراتب زوم کنند (drill down)، یا با حرکت ماوس اطلاعات بیشتری را در Tooltip مشاهده کنند.
همچنین میتوانند یک دسته خاص را انتخاب کرده و بقیه گزارش را برای آن فیلتر کنند (Cross-Filtering).
علاوه بر این، امکان فیلتر کردن از طریق پنل فیلتر (Filter Pane) نیز وجود دارد.
اگر بخواهیم کاربران بتوانند اهداف مختلف را ببینند (مثلاً مقایسه با پیشبینی یا سال گذشته)، میتوانیم گزینهای فراهم کنیم تا آنها بتوانند هدف مورد نظرشان را از طریق پنل سمت چپ انتخاب کنند؛ مثلاً با استفاده از:
دکمههای ناوبری (Navigation Buttons)
گروههای محاسباتی (Calculation Groups)
یا پارامترهای فیلد (Field Parameters)
نکته مهم:
نمودار میلهای تنها یکی از راههای نمایش این اطلاعات است.
هرچند سادهترین و رایجترین انتخاب است که تقریباً هر کسی میتواند در گزارش استفاده کند،
اما گزینههای دیگری نیز وجود دارند، مانند:
نمودار میلهای با نمایش انحراف (Variance Bar Chart)
نمودار گلولهای (Bullet Chart)
یا نمودار نقطهای متصل (Connected Dot Plot) که به آن Dumbbell Chart نیز میگویند.
البته پیادهسازی برخی از این ویژوالها ممکن است نیاز به تلاش و پشتیبانی بیشتری داشته باشد، چون جزو ویژوالهای پیشفرض Power BI نیستند.
برای طراحی بخش ۳۰ ثانیهای مؤثر، این دستورالعملها را در نظر داشته باشید:
جزئیات و قالببندی نمودارها را محدود کرده و فقط اطلاعات ضروری را نمایش دهید.
از عنوانهای واضح، محورهای خوانا و برچسبهای عددی قابل فهم استفاده کنید.
اطلاعات تکمیلی را در Tooltip یا صفحات Drillthrough ارائه دهید.
دستههایی که احتمالاً کاربران بخواهند آنها را بررسی کنند را بهصورت شرطی قالببندی کنید.
به کاربران آموزش دهید که چگونه از تعاملاتی مثل Cross-Filtering، Slicer، Filter و Drilldown استفاده کنند.
باید از این موارد پرهیز کنید:
قرار دادن ویژوالهای زیاد که باعث میشود تجربه کاربر پراکنده و بیتمرکز شود.
تعاملات بیشازحد که باعث سردرگمی کاربران میشود.
اطلاعات تکراری یا اضافی که خواندن و تفسیر گزارش را دشوار میسازد.
هدف این بخش چیست؟
هدف این است که دستهبندیهایی که نیاز به بررسی بیشتر دارند، بهوضوح مشخص شوند. تا کاربران بتوانند با نگاه به آنها، درخواست اطلاعات بیشتر برای تصمیمگیری و اقدام داشته باشند.
۳۰۰ ثانیه: جزئیات بر اساس تقاضا (Details-on-Demand)
در عرض ۵ دقیقه (۳۰۰ ثانیه)، کاربران باید بتوانند جزئیات مربوط به بخشهای فیلترشده را بررسی کنند—یعنی دقیقاً همان اطلاعاتی که برای تصمیمگیری نیاز دارند.
اشتباه رایج در این مرحله:
ارائهی جداول بدون پالایش و قالببندی، که کاربر را در دریایی از اعداد غرق میکند.
یکی دیگر از اشتباهات، قطع ارتباط مرحله ۳۰ ثانیهای با مرحله ۳۰۰ ثانیهای است؛
یعنی کاربر مجبور شود دوباره فیلترها را اعمال کند یا دنبال اطلاعاتی بگردد که قبلاً جای دیگر دیده بود.
راهکار صحیح:
جریان اطلاعات از سه ثانیه به سی ثانیه و سپس به سیصد ثانیه باید روان، یکپارچه و راحت باشد.
این جریان باید تا حد امکان به اقداماتی که کاربر پس از دیدن گزارش انجام میدهد، نزدیک شود.
نتیجهگیری در مثال فروش MTD:
در نمای ۳۰۰ ثانیهای، کاربران باید بتوانند:
بهسرعت اطلاعات جزئی فروش را برای یک یا چند منطقه یا مشتری مشاهده کنند.
اما فقط نمایش جزئیات کافی نیست—ما باید:
اطلاعات مهم را طوری ارائه دهیم که مستقیماً به چشم بیایند.
اطلاعات را آنقدر مشخص و متمرکز ارائه کنیم که به مشکلات خاص بپردازد،
و در عین حال، آنقدر انعطافپذیر باشد که کاربردهای متداول را پوشش دهد.
ما نمیتوانیم همه چیز را نشان دهیم—باید هوشمندانه انتخاب کنیم.

برای این مرحله، از نمودار آتشفشان (Volcano Plot) استفاده میکنیم تا بهسرعت حسابهای مشتریانی که نیاز به بررسی بیشتر دارند را از میان صدها مشتری شناسایی کنیم.
نمودار ماتریس جزئیات (Details Matrix)، که در نهایت به گزارش اضافه میشود، اطلاعات تکمیلی را ارائه میدهد. این ماتریس بهطور خلاصه و با قالببندی شیک طراحی شده و به تعاملات (مثل Cross-filtering) واکنش نشان میدهد.
این ماتریس جزئیات را بر اساس دستهبندی محصولات ارائه میدهد تا بتوان بهسرعت تشخیص داد کدام محصولات در یک مشتری خاص، عملکرد ضعیف یا خوبی دارند.
در نهایت، Drillthroughs بهازای منطقه و مشتری فعال است تا یک پروفایل کامل مشتری (شامل اطلاعات تماس و روندهای چندساله) در اختیار کاربران قرار دهد.
Cross-report drillthroughs به کاربران این امکان را میدهد که گزارشهای زنجیره تأمین را بررسی کنند تا وضعیت موجودی و برنامهریزی تقاضا برای دستهبندیهای محصولات با عملکرد ضعیف را بررسی کنند.
دستورالعملهای اضافی برای ایجاد نمای ۳۰۰ ثانیهای:
جداول را بهطور خلاصه قالببندی کنید، با حذف موارد غیرضروری و تمرکز بر روی اعداد و شاخصهای کلیدی.
از دیدگاههای مدل (Model Perspectives) استفاده کنید و از Personalize visuals برای این که کاربران بتوانند محتوای جداول را خودشان تنظیم کنند، بهره ببرید.
از Drillthroughs (هم در داخل گزارشها و هم در گزارشهای متقابل) برای تحلیلهای اضافی یا جزئیات بیشتر استفاده کنید و کاربران را آموزش دهید تا بهطور مؤثر از آنها استفاده کنند.
برای اطلاعات تکمیلی، از لینکهای داینامیک (Dynamic URLs) در جداول، ماتریسها یا دکمهها استفاده کنید.
کاربران را آموزش دهید که فقط زمانی که نیاز دارند از جدولهای متصل بهصورت زنده (Live Connected Tables) برای اکسپورت داده استفاده کنند.
باید از این موارد پرهیز کنید:
از قرار دادن دستهبندیها یا مقادیر زیاد در جدول یا ماتریس خودداری کنید.
از Drillthroughs که فیلترهای غیرضروری را به صفحات گزارش یا گزارشهای دیگر منتقل میکنند، استفاده نکنید.
صفحات «دادههای رها شده» که بهطور خاص برای اکسپورت به Excel طراحی شدهاند را فراهم نکنید.
نتیجهگیری در نمای ۳۰۰ ثانیهای:
پس از اتمام مرحله ۳۰۰ ثانیهای، حالا گزارشی داریم که بسیار بهبود یافته نسبت به زمانی که تلاش میکردیم همه چیز را در یک جدول یا ماتریس بزرگ نمایش دهیم، مشابه مثالی که در تصویر زیر آمده است.

جدولها یا ماتریسها هنوز میتوانند در گزارشها مفید باشند، اما معمولاً این زمانی اتفاق میافتد که کاربر یک دید کلی از وضعیت موجود داشته باشد و بخواهد بر روی جزئیات تمرکز کند. بهعنوان مثال، ممکن است کاربر با استفاده از Drillthrough به یک جدول یا ماتریس مراجعه کند تا اطلاعات دقیقتری را در قالب جزئیات بر اساس تقاضا (Details-on-demand) در نمای ۳۰۰ ثانیهای بهدست آورد. با این حال، جدولها و ماتریسها بهتنهایی نمیتوانند جایگزین گزارشها و داشبوردهای کارآمد شوند.
نتیجه نهایی (که در پایین نشان داده شده) همچنین بسیار بهتر از یک گزارش دیگر است که ممکن است از نظر ظاهری زیبا باشد، اما بسیار کمتر مفید است، زیرا بیشتر بر روی زیباییشناسی تمرکز دارد و به جای پاسخ دادن به سوالات درست، بیشتر بر جنبههای ظاهری تاکید دارد.

در نهایت، هدف این است که گزارشهای شما کاربردی و مفید باشند، بهطوری که کاربران بتوانند بهراحتی و بهطور مؤثر به سوالات خود پاسخ دهند. همانطور که در این مثال مشاهده کردیم، گزارشها نباید برای پاسخ به همه سوالات درباره یک فرآیند خاص طراحی شوند، بلکه باید بهطور خاص برای حل یک سری مشکلات کلیدی و پاسخ به سوالات خاص طراحی شوند تا به کاربران این امکان را بدهند که تصمیمات خود را به سرعت و بهطور مؤثر بگیرند.
یک گزارش مفید به کاربران کمک میکند تا بهطور مؤثر و سریع به سوالات خود پاسخ دهند. در حالی که عوامل و مراحل زیادی برای ایجاد یک گزارش خوب وجود دارد، یکی از گامهای بزرگ در این مسیر استفاده از قاعده 3-30-300 است. این روش ساده به شما کمک میکند تا گزارشهای خود را بهطور مؤثری سازماندهی کنید، بهطوری که کاربران بتوانند آنچه را که نیاز دارند، به سرعت پیدا کنند. با پذیرش این قاعده، هر توسعهدهندهای با هر سطح از مهارت میتواند بهطور قابل توجهی گزارشها و داشبوردهای خود را بدون نیاز به تلاش یا آموزش طراحی اضافی بهبود بخشد.
دیدگاهتان را بنویسید